رجعت زنان
گروهي از ياوران حضرت بقيةالله عجل
الله تعالي فرجه الشريف زناني هستند كه خدا به بركت ظهور امام زمان عجل الله تعالي
فرجه الشريف آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. در
روايات، به دو گونه به اين افراد اشاره شده است:
1.عام
در روايات، رجعت ويژه زن يا مرد نيست
و فقط به مؤمن محض و كافر محض اشاره شده است؛ يعني هم زن مؤمن و هم زن كافر در
زمان ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف رجعت ميكنند، تا زنان مؤمن، طعم شيرين
و لذّت انجام وعدة الهي را بچشند و در ركاب حضرت امام مهدي عجل الله تعالي فرجه
الشريف و امامان معصوم عليهم السلام به خدمت بپردازند و زنان كافر هم كيفر دنيايي
گناه و عملكرد خود را ببينند و به عذاب الهي برسند.
2. خاص
گروهي از زنان هستند كه علاوه بر
اخبار عمومي، در برخي اخبار، به نام آنان هم اشاره شده است. اين روايات معتبر
دربارة زنان، بسيار اندك است.
الف) زنان مؤمن
در منابع معتبر اسلام، نام سيزده زن
ياد ميشود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صل الله عليه و آله و سلم زنده خواهند
شد و در لشكر امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف به مداواي مجروحان جنگي و
پرستاري بيماران خواهند پرداخت.
مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام
نقل ميكند كه فرمود:
«همراه قائم عجل الله تعالي فرجه
الشريف سيزده زن خواهند بود». گفتم: «آنها را براي چه كاري ميخواهد؟» فرمود:
«براي مداواي مجروحان و رسيدگي به مريضها؛ همانگونه كه وقتي همراه پيامبر صل الله
عليه و آله و سلم بودند چنين ميكردند». عرض كردم: «نام آنها را بفرماييد» فرمود:
«قنواء دختر رشيد هجري، ام ايمن، حبابه والبيّه، سميه مادر عمار بن ياسر، زبيده،
ام خالد احمسيه، ام سعيد حنفيّه، صبانه ماشطه و ام خالد جهنيّه. [57]
در اين روايات، امام صادق عليه السلام
از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد ميكند. در كتاب خصايص فاطمي به نسيبه دختر
كعب مازنيه نيز اشاره شده است[58].
در كتاب منتخب البصائر از دو زن به
نام «تيره» و «أحبشيه» نام ميبرد[59] . اين افراد، هر كدام در بُعدي و بيشتر در
بُعدِ جهاد با دشمنان خدا، از خود شايستگيهايي نشان دادهاند. برخي از آنان ـ همچون
«صيانه» ـ مادر چند شهيد بوده و خود نيز با وضعي جانسوز به شهادت رسيد. برخي ديگر
چون سميّه، در راه دفاع از عقيدة اسلامي خود، سختترين شكنجهها را تحمل نموده و
تا پاي جان از عقيدة خود دفاع كردهاند.
امخالد نيز نعمت تندرستي پيكر را
براي حفظ اسلام استفاده كرد و جانباز شد. برخي ديگر، همانند زبيده كساني بودند كه
زرق و برق دنيا، هرگز آنان را از اسلام باز نداشت و از آن امكانات در راه عقيده
خود استفاده كرده و در مراسم حج كه يكي از اركان دين است به كار بردند. بعضي،
افتخار دايگي رهبر امت را داشتند و خود نيز از معنويات زيادي برخوردار بودند و
بعضي ديگر، از خانوادة شهيداني بودند كه خود، پيكر نيمهجان فرزندانشان را حمل
كردند. آنان، كساني هستند كه با انجام رشادتها ثابت كردند كه ميتوانند گوشهاي
از بار سنگين حكومت جهاني اسلام را بردوش گيرند.
همة اين دلايل، ما را به راز تصريح
امام صادق عليه السلام به نام اين نه نفر آگاه ميكند. حال، براي درك بهتر شرح حال
مختصري از زندگي چند تن را بررسي كنيم.
1. صيانه
در كتاب خصائص فاطميه آمده است:
در دولت مهدي عجل الله تعالي فرجه
الشريف سيزده تن، براي معالجة زخميان زنده گشته و به دنيا بازميگردند. يكي از
آنان «صيانه» است كه همسر «حزقيل» و آرايشگر دختر فرعون بوده است. شوهرش «حزقيل»
پسرعموي فرعون و گنجينه دار او بوده و به گفتة او، حزقيل، مؤمن خاندان فرعون است
كه به پيامبر زمانش، موسي عليه السلام ايمان آورد[60].
پيامبر صل الله عليه و آله و سلم
فرمود:
شب معراج، در مسير بين مكه معظمه و
مسجد الاقصي، ناگهان بوي خوشي به مشامم رسيد كه هرگز مانند آن را نبوييده بودم.
از جبرئيل پرسيدم: «اين بوي خوش چيست؟» گفت: «اي رسولخدا صل الله عليه و آله و
سلم! همسر حزقيل به حضرت موسي بن عمران عليه السلام ايمان آورده بود و ايمان خود
را پنهان ميكرد.[61]
2.سميه، مادر عمار ياسر
او هفتمين نفر بود كه به اسلام گرويد
و بدترين شكنجهها را تحمل كرد[62] . او و شوهرش، ياسر در دام ابوجهل گرفتار شده
بودند و او، به آنها دستور داد كه به پيامبر خدا دشنام دهند؛ اما آنها چنين كاري
نكردند. ابوجهل زره آهني به سميه و ياسر پوشاند و آنها را مقابل آفتاب سوزان نگهداشت.
پيامبر صل الله عليه و آله و سلم كه گاهي از كنارشان عبور ميكرد، آنها را به صبر
و مقاومت سفارش ميكرد و ميفرمود: «اي خاندان ياسر صبر پيشه كنيد كه وعدهگاه شما
بهشت است». سرانجام ابوجهل با ضربتي آنها را به شهادت رساند.[63]
خداوند، اين زن را به سبب صبر و
مجاهدتي كه در راه اسلام متحمل شد، در زمان ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف
زنده خواهد كرد، تا پاداش وعدة الهي را ببيند و در لشكر ولي خدا، به ياوران آن
حضرت خدمت كند.
3. ام ايمن
نام او «بركه» است. وي كنيز پيامبر صل
الله عليه و آله و سلم بود. آن حضرت، به او مادر خطاب ميكرد و ميفرمود: «او باقيماندة
خاندان من است»[64]. او از شيفتگان امامت بود كه در ماجراي فدك، حضرت زهرا عليها
السلام او را به عنوان شاهد معرفي كرد و پنج يا شش ماه پس از پيامبر صل الله عليه
و آله و سلم در زمان خلافت ابوبكر از دنيا رفت[65] .
ام ايمن، دختر «ثعلبه بن عمرو بن حصن
بن مالك» مي¬باشد. او خدمتگزار «آمنه»، مادر پيامبر صلي الله
عليه و آله و سلم بود كه به ارث، به پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم منتقل شد.
آن گاه كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم مادر خود را از دست داده بود، ام
ايمن، پرستاري وي را برعهده گرفت و به اصطلاح، خدمتگزار رسول خدا صلي الله عليه و
آله و سلم محسوب مي¬شد. رسول خدا صل الله عليه و آله و سلم بارها مي¬گفت:
«ام ايمن، پس از مادرم «آمنه»، مادر من است» و او را عضو خانواده و يادگار اهل بيت
خويش مي¬خواند . ام ايمن را بايد يكي از بانوان نمونه و
ممتاز تاريخ اسلام دانست؛ چون كوشش¬هاي او در طول زندگي پر بركتش در
راستاي وابستگي به پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم و خاندان او، افتخارآميز و
سراسر پر عظمت بود[66] كه اينجا مجال شرح آن نميباشد.
4. زبيده
وي، همسر هارون الرشيد و از شيعيان
بود. هنگامي كه هارون از عقيدة او آگاه شد، سوگند ياد كرد او را طلاق دهد. او به
انجام كارهاي نيك معروف بود. زماني كه يك مشك آب در شهر، يك دينار طلا ارزش داشت،
او همة حُجاج و شايد مردم مكه را سيراب كرد. او دستور داد با كندن كوهها و احداث
تونلها، آب را از فاصلة ده ميلي خارج حرم مكه، به حرم آوردند. زبيده، صد كنيز
داشت كه همگي حافظ قرآن بودند و هر كدام موظف بود كه يك دهم قرآن را بخواند؛ به
گونهاي كه از منزل او، صداي قرائت قرآن همانند زمزمة زنبورهاي عسل، بلند بود[67].
5. ام خالد عبدي
ام خالد عبدي را دانشمندان و رجال
نويساني چون كشّي و مامقاني، بانويي معرفي كرده¬اند كه استاندار عراق، يوسف بن عمرو
به سبب عقيده شيعي و پيروي از زيد بن علي بن الحسين عليه السلام در كوفه دست او را
قطع كرد. وي، بانويي عارف و مجاهد بود كه در راه عقيده و عبادت خويش، استواري و
پايبندي قاطعي داشت و در بيان معارف دين و ابراز عشق و ارادت به خاندان پيامبر
صلي الله عليه و آله و سلم برابر مخالفان، هيچ كوتاهي و مسامحه¬اي
روا نمي¬داشت. [68]
6. حبابه والبيه
شيخ طوسي، شيخ كليني، فيض كاشاني،
محدث بحراني، طبرسي، راوندي و علامه مجلسي، او را محدث و راوي حديث از امام علي
عليه السلام و ساير امامان تا امام رضا عليه السلام و خلاصه راوي حديث از هشت تن
از امامان معصوم دانسته¬اند.[69] نكتهاي كه درباره اين بانوي محدث قابل
توجه است و او را در رديف يكي از زنان فوق العاده و استثنايي قرار داده، اين است
كه حبابه، راوي حديث از امام علي عليه السلام بوده و در روزگار امام زين العابدين
عليه السلام، 113سال از عمر او مي¬گذشت. در سال 183ق كه امام موسي بن
جعفر عليه السلام شهيد شده و امام رضا عليه السلام عهده¬دار امامت گرديد،[70] وي به حضور امام
هشتم رسيد؛ در حالي كه عمر او در اين روزگار، حداقل 235 بود. وقتي از دنيا رفت،
امام رضا عليه السلام او را با پيراهن خود كفن كرده و به خاك سپرد. سن او هنگام
مرگ، بيش از 240 سال بود. او، دوبار به جواني بازگشت كه يك بار به معجزه امام سجاد
عليه السلام و بار دوم به معجزه امام هشتم عليه السلام بود. او است كه هشت امام
معصوم با خاتم خود بر سنگي كه او همراه داشت، نقش بستند. [71]
7. قنواء، دختر رشيد
هجري
قنواء دختر رشيد هجري را دانشمندان
رجالي و اهل فقه و حديث، مانند شيخ طوسي، برقي و مامقاني از بانوان ياور امام صادق
عليه السلام و راوي حديث از آن بزرگوار معرفي كرده¬اند. [72]
ميزان صلابت و پايداري در عقيده و پايبندي
او به اسلام و تشيع و علاقه به اميرالمومنين عليه السلام از جرياني كه دربارة شيوه
اسارت و شهادت پدر بزرگوارش، توسط ابن زياد نقل مي¬كند، آشكار مي¬شود.
[73]
به هر حال، قنواء ـ راوي حديث از امام
صادق عليه السلام و امام علي عليه السلام ـ دختر مردي است كه در دين، صادق و در
ولايت، راستين است. چنين زني، توسط چنين پدري پرورش يافته و شيفته و رهرو امام
زمان است و با چنين اعتقادي مي¬تواند در هنگام ظهور امام زمان عليه
السلام از سيزده زني باشد كه براي معالجه مجروحان و ياري امام عليه السلام به دنيا
بازگشت مي¬كند. [74]
8. نسيبه، دختر كعب
نسيبه، دختر كعب كه همسر او «زيد بن
عاصم» بود و پسرهاي او «حبيب» و «عبدالله» بودند، از بانوان مجاهد و صحابي فداكار
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و راوي حديث از آن بزرگوار بوده است.[75] ابن
اثير جزري، ابن عبدالبر اندلسي و ابن حجر عسقلاني درباره سابقه درخشان او نوشته¬اند:
در بيعت عقبه كه 62 مرد از قبيله خزرج
شركت داشتند و با رسول خدا بيعت كردند، دو زن يعني نسيبه و خواهر وي هم حضور
داشتند و بدون اين كه به هنگام بيعت، دست رسول خدا به دست آنها بخورد، با آن حضرت
بيعت كردند و به اطاعت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم اقرار و تعهد نمودند.
[76]
نسيبه كه با كنيه «ام عماره» هم معروف
شده، در بيعت رضوان، در جنگ احد و در جنگ يمامه كه بعد از وفات رسول خدا صلي الله
عليه و آله و سلم با مسيلمه كذاب واقع شد، حضور يافته است.[77] در جنگ «يمامه» نيز
بدن او دوازده زخم برداشت و حتي يك دست وي هم قطع شد.[78] خلاصه كلام اينكه ايمان
و اخلاص و فداكاري نسيبه در جنگ احد، به جايي رسيد كه رسول خدا صلي الله عليه و
آله و سلم فرمود: «وفاداري و مقاومت نسيبه، بهتر و بالاتر از بسياري از مردها مي¬باشد».[79]
بر چنين زني شايسته و گوارا است كه در
زمان دولت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به دنيا برگردد و همچون مؤمنان خاص،
طعم شيرين حكومت ولايتي آن حضرت را بچشد. اين، اجر كساني است كه خداوند به آنها
وعده داده است. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هم دربارة او فرموده است: «نسيبه
از بانواني است كه در روزگار ظهور امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف حضور مي¬يابد
و به مداواي مجروحان جنگي در ر-كاب آن حضرت مي¬پردازد...».[80]
زنان غيرمؤمن
در حديثي، از زني خبر داده شده است كه
حضرت زهرا عليها السلام را خيلي رنج ميداد.[81] از عبدالرحيم قصير روايت شده است
كه امام باقر عليه السلام فرمود:
آگاه باشيد اگر قائم ما قيام كند،
حميراء زنده ميشود، تا اينكه آن حضرت به او تازيانه بزند و تا اينكه از وي براي
فاطمه عليها السلام دختر رسولخدا صل الله عليه و آله و سلم انتقام بگيرد. گفتم:
«فدايت شوم! چرا بر او تازيانه ميزند؟» فرمود: «به سبب افترا و تهمتي كه به أم
ابراهيم زد». گفتم: «چرا خداوند، تا زمان قائم آن را به تأخير انداخت؟» امام باقر
عليه السلام فرمود: «به سبب اينكه خداوند، پيامبر صل الله عليه و آله و سلم را
براي رحمتِ خلق مبعوث كرد؛ ولي قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف را براي انتقام
دشمنان».
پس زنان غيرمؤمن نيز همچون مردان
غيرمؤمن رجعت ميكنند، تا به دست مبارك مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف به مجازات
خود برسند.
نتيجه
براساس آنچه دربارة اعتقاد به رجعت و
بازگشت به دنيا قبل از شروع قيامت گفته شد و همچنين طبق معناي رجعت در لغت و
اصطلاح، خداوند، هم زمان با ظهور مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف عدهاي از
بندگان صالح خود را كه در ايمان و عمل و تقوا، اسوة مؤمنان بودهاند و همچنين عدهاي
از كفار كه در كفر و نفاق، سرسلسلة كفار و منافقان بودهاند را با همان ويژگي
روحي و جسمي خود به دنيا برميگرداند، تا هر دو گروه نتيجة دنيايي اعمالشان را
دريافت كنند. طبق آنچه گفته شد، برداشت ميشود كه در اخبار اين بازگشت، به عنوان
مؤمنان و كفار اشاره شده است؛ يعني مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان غيرمؤمن رجعت
ميكنند.
امر رجعت در پيشينيان هم صورت گرفته و
امري است كه به زمان و گروه خاصي اختصاص ندارد؛ بلكه به همه زمانها و همة مردم
مربوط است (مؤمنان خاص و كفار خاص) . همچنين عقل، هيچ مانعي براي زندهشدن مردگان
پس از مرگ تصور نميكند؛ بلكه وقوع آن را درك ميكند. پس بايد رجعت را كه دربارة
اين جهان است، بپذيرد؛ چون امكان حيات مجدّد را در روز رستاخيز پذيرفته است. زن،
از آغاز آفرينش تا كنون، دورانهاي تلخ و شيريني را سپري كرده است؛ گاه همراه با
حركت انبياي الهي، گام به گام همراه آنان بوده و دوشادوش مردان صالح، از پيامبر
زمان خود حمايت كرده است؛ همانند ماشطه كه حاضر ميشود خود و فرزندانش در آتش
بسوزند؛ امّا لحظهاي از ايمان به خدا دست بر ندارد.
زنان، اولين كساني
هستند كه افتخار آموزگاري بشر را به عهده گرفتهاند و دامانشان كانون شكلگيري
تمام فضيلتها است؛ پس
حق است كه در روايات و احاديث، بر رجعت به نام زنان مؤمن خاص اشاره شود و او هم در
اين امر بزرگ آخرالزمان حضور داشته باشد.
يكي از مواردي كه از اين بحث نتيجه ميشود،
اين است كه كساني كه براي انتقام و تنبيه به دنيا برميگردند، هرگز به ميل و ارادة
خود برنميگردند؛ بلكه ناگزير تن به رجعت ميدهند كه رجعت براي آنها بسيار ذلّت
بار و سخت است؛
ولي دربارة مؤمن به نظر
ميرسد رجعت اختياري خواهد بود. امام صادق عليه السلام فرمود:
هنگامي كه حضرت مهدي عجل الله تعالي
فرجه الشريف قيام كند، مأموران الهي، در قبر با اشخاص مؤمن تماس ميگيرند و به
آنها ميگويند: «اي بندة خدا! مولايت ظهور كرده است. اگر ميخواهي به او بپيوندي،
آزاد هستي، و اگر بخواهي در نعمتهاي الهي متنعم بماني، باز هم آزاد هستي».[82]
پس اگر ميخواهيم در زمرة ياران امام
زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف باشيم، اگر ميخواهيم به اراده و لطف پرورگار، گل
روي مهدي فاطمه عليها السلام را در دنيا ببينيم و بتوانيم فرد مفيدي در حكومت او
باشيم، از همين لحظه با مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف پيمان ببنديم و خود را با
برنامهها و خواستههايش كه جز راه جدّش پيامبر صل الله عليه و آله و سلم و
اميرمؤمنان عليه السلام نيست، تطبيق دهيم.
نتيجه
پس براساس براهين عقلي و نقلي، رجعت،
باوري است قابل دفاع؛ يعني ميتوان هم از منظر عقل به اثبات و توجيه آن همت گماشت
و هم از منظر عقل به معقول بودن رجعت پي برد.
طبق اعتقادات شيعه، رجعت يعني بازگشت
افراد به دنيا؛ البته افراد خاصي كه يا از لحاظ ايمان در مرتبه عالي قرار دارند و
يا از لحاظ كفر و نفاق در مرتبه انحطاط قرار دارند (به تعبير ديگر، مؤمنان و
كافران محض) تا در همين دنيا به پاداش و عذاب دنيايي نائل آيند. در اين ميان، زنان
نيز از رجعتكنندگان هستند، يعني زنان مؤمن به سبب ايمانشان و زنان كافر و منافق
به دليل كفر و نفاقشان به دنيا باز ميگردند.
اثبات اصل رجعت در جايگاه يك باور
اسلامي، و فلسفه و اهداف آن، و نيز كيفيت رجعت و افراد رجعت كننده و مواردي از اين
قبيل را، آيات و روايات فراواني بيان كردهاند كه در اين مقاله، به آنها اشاره شده
است.
پي نوشت :
[1] . فضل بن حسن
طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص234.
[2] . محمدبن حسن
شيخ حر عاملي، الايقاظ من المجعه بالبرهان علي الرجعه، ص23.
[3] . محمدرضا
طبرسي، الشيعه و الرجعة، ص243.
[4] . علي بن بابويه
قمي شيخ صدوق، الاعتقادات و مصنفات شيخ مفيد، ج5، ص60.
[5] . محمدرضا
طبرسي، الشيعه و الرجعة، ص244، به نقل از مختصر بصائرالدرجات، ص13.
[6] . محمدبن محمد
بن نعماني شيخ مفيد ، اوائل المقالات في المذاهب و المختارات، ص46.
[7] . سيدمرتضي علم الهدي،
علي بن الحسين موسوي، رسائل الشريف المرتضي، ج1، ص126.
[8] . محمدباقر
مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص122.
[9] . ابوالحسن
عاملي شريف، مرآة الانوار و مشكوة الاسرار، مقدمه تفسير البرهان.
[10] . محمدباقر
مجلسي، حق اليقين، ص355.
[11] . محمدبن حسن
شيخ حر عاملي، الايقاظ، ص49و67.
[12] . محمدجميل
حمود، الفوائد البهية، ج2، ص318.
[13] . فضل بن حسن
طبرسي، مجمعالبيان، ج7، ص350.
[14] . فخرالدين
طريحي، مجمع البحرين، ج1، ص150.
[15] . شيخ عبدعلي
بن جمعه عروسي حويزي، ج4، ص100؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص39.
[16] . اعلم انّ
الّذي تذهب إليه الشيعة الامامية أنّ الله يعيد عند ظهور الامام المهدي عجل الله
تعالي فرجه الشريف قوماً ممن كان قد تقدّم موتهم من شيعته ليفوزوا بثواب نصرته و
يعيد أيضاً قوماً من أعدائه لينتقِم مِنْهم ... (سيد مرتضي، رسائل الشريف، ج1، ص
125؛ سفينة البحار، ج3 ، ص315)؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص138، محمدبن
حسن حرّ عاملي، الايقاظ من الهجعة بالبرهان علي الرجعه، باب ثاني، نقل از سيد
مرتضي، ص58.
[17] . محمدباقر
مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص39.
[18] . بقره: 55 و
56 و 206 و243؛ آل عمران: 49؛ مائده: 110 .
[19] . (و اِذْ
قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارءتُمْ فيها .... كَذلِكَ يُحْيِ الله الْمَوْتي ....
)، بقره: 73و72.
[20] . خداوند، پس
از بيان داستانهاي شخصي، با كلمة «كذلك» ممكن بودن آن را در نظام عالم بيان ميكند.
[21] . سيد مرتضي،
رسائل، ج3، ص135.
[22] . اِنّ
الرَّجعةَ منْ مراتبِ يَومِ القيامة وَ اِنْ كانَ دُونِهِ فِي الظهور، لِاِمكانِ
الشّر و الفِساد فيهِ فِي الجملةِ دُونَ يَومِ القيامة، و لِذالِكَ ربما اُلحقِ
بِه يومُ ظُهورِ المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ايضاً، لِظُهور الحقِّ فيهِ
تَمام الظُهورَ ...؛ محمدحسين علامه طباطبايي، تفسيرالميزان، ج2، ص109.
[23] . محمدرضا طبسي
نجفي، شيعه و رجعت، مترجم محمد ميرشاه ولد، ص145.
[24] . ( وَإِذَا
وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ
تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كَانُوا بِآيَاتِنَا لَا يُوقِنُونَ * وَيَوْمَ
نَحْشُرُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن يُكَذِّبُ بِآيَاتِنَا فَهُمْ
يُوزَعُونَ )؛ نمل: 82و83 .
[25] .
(وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا )؛ كهف: 47.
[26] . مكارم
شيرازي، تفسير نمونه، ج15، ص547؛ محمدحسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج15، ص397.
[27] . مكارم
شيرازي، تفسير نمونه، ج15، ص548.
[28] . «دابة» به
معناي «جنبنده» و «ارض» به معناي زمين است. قرآن كريم، از اين كلمه به طور سربسته
گذشته است. تنها وصفي كه قرآن براي آن ذكر كرده، اين است كه با مردم سخن ميگويد.
اين تشخيص افراد بيايمان و نشانهگذاري بر آنها، شامل مرد و زن ميشود. در بيان
شخصيت و وصف «دابة الارض» دو قول مطرح است:
الف) گروهي آن را يك
موجود جاندار و جنبنده غيرعادي از غيرجنس انسان با شكلي عجيب دانسته و براي آن
عجايبي نقل كردهاند كه شبيه خارق عادات و معجزات انبياء عليهم السلام است. اين
جنبنده، در آخرالزمان ظاهر ميشود و از كفر و ايمان سخن ميگويد و منافقان را رسوا
ميسازد و بر آنها علامت مينهد.
ب) گروهي ديگر، به
پيروي از روايات متعددي كه در اين زمينه وارد شده است، او را يك انسان ميدانند،
يك انسان فوقالعاده و جنبندهاي فعال كه يكي از كارهاي اصلياش جدا ساختن صفوف
مسلم از منافق و علامتگذاري آنهاست (حتي از برخي روايات استفاده ميشود كه عصاي
موسي عليه السلام و خاتم سليمان عليه السلام با او است) (مكارم شيرازي، تفسير
نمونه، ج5، ص552).
[29] . محمدحسين
طباطبائي، الميزان، ج15، ص537.
[30] . لا
يُدْرِكُهَا طالِبٌ وَ لا يَفُوتُهَا هارِبٌ فَتَسِمُ المُؤْمِنَ بَيْنَ
عَيْنَيْهِ و يَكْتُبُ بَيْنَ عَيْنَيهِ مُؤْمِنٌ وَ تَسِمُ الْكافِرَ بَيْنَ
عَيْنَيِهِ وَ تَكْتُبُ بَيْنَ عَيْنَيهِ كافِرٌ وَ مَعَها عَصَا مُوسي عليه
السلام وَ خَا تَمُ سُلَيْمانَ عليه السلام؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج6،
ص300؛ الايقاظ، ص335، محمد بن الحسن حرّ عاملي، نورالثقلين، ج4، ص98.
[31] . (اِنّا
لَنَنْصُرُ رُسُلَنَا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنيَا وَ يَوْمَ
يَقُومُ الْاَشْهَادُ )، مومن: 51.
[32] . نقل از محمد
باقر مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص130؛ محمدبن حسن حر عاملي، الايقاظ من الهجعة، باب
ثاني، ص46 .
[33] . فضل بن حسن
طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص234.
[34] . محمدباقر
مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص127.
[35] . همان، ص123.
[36] . سيدمحمدحسين
طباطبايي، تفسير الميزان، ج3، ص205.
[37]. مَنْ اَقَرَّ
بِسَبْعَةِ اَشْيَاءَ فَهُوَ مُؤْمِنُ وَ ذَكَرَ مِنْهَا الْايمانَ بِالرَّجْعَةِ؛
محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص21.
[38] . أنها
الْحَقُّ قَدْ كانَتْ فِي الْاُمَمِ السَّالِفَةِ وَ نَطقَ بِهَا الْقُرآنُ وَ
قَدْ قالَ رَسُولُ اللهِ : يَكُونُ فِي هذِهِ الْاُمَّةِ كُلَّ مَا كانَ فِي
الْاُمَمِ السابقه حَذْوَ النََعّل بالنَّعل وَ الْقَذَّةِ بِالْقَذَّة؛ ِسيد
شبّر، حق اليقين، ص11، بهارانچي، دولة المهدي، ص381.
[39] . به تفسير آيه
243 سوره بقره مراجعه شود.
[40] . فَاِنْ
اَدْرَكْتُ اَيّامَكَ الزّاهَرِةَ وَ اَعْلامِكَ الظّاهِرَةَ وَ دَوْلَتَكَ
الْقاهِرَةَ فعبدٌ مِنْ عَبيدِكَ ... وَ اِنْ اَدْرِكَنيِ الْمَوْتُ قَبْلَ
ظُهُورِكَ فَاَ توسَّلُ بِكَ اِلَي اللهِ سُبْحانَهُ اَنْ يُصَلِّيَ عَلي مُحَمَّدٍ
وَ آل مُحَمَّدْ وَ اَنْ يَجْعَلَ لِي كرَّةً فِي ظُهوركَ وَ رَجْعَةً فِي
اَيّامِكَ لِاَبْلغَ مِنْ طاعَتِكَ مُرادِي و اَشْفِيَ منْ اَعْدائِكَ فُؤادي؛
محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج22، ص260.
[41] . يا مولاي يا
ابا عبدالله! اُشهد الله و ملائكته و أنبيائه و رسله أني بكم مؤمن و بإيابكم موقن؛
همان، ج21، ص 576.
[42] . اَلّلهُمَّ
إنْ حالَ بَيْني وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلي عِبادِكَ حَتْماً
مَقْضيّاً فأخْرِجْني مِنْ قَبري مُؤْتَزِراً كَفَني شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً
قَناتي مُلَبِّياً دَعْوةَ الدّاعي؛ حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ص893.
[43] . من دعا الله
اربعين صباحا بهذا العهد، كان من انصار قائمنا، فان مات قبله أخرجه الله من قبره…؛ محمدباقر مجلسي، بحارالانوار،
ج53، ص95.
[44] . فَإن توفيتني
اللهمّ قبل ذلك فاجعلني يا ربّ ممّن يكرّ في رجعته؛ همان، ج22، ص240.
[45] . لَمَّا كانَ
مِنْ اَمْرِ الْحُسَيْنِ ما كانَ ضَجَّتِ الْمَلائِكَةُ اِلَي اللهِ تَعالي
فَاَقامُ اللهُ لَهُمْ ظِلَّ القائِمِ وَ قال: بهذا انْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظالِميهِ؛
محمدبن حسن حر عاملي، الايقاظ من الهجعة، ص245 .
[46] . اَللّهُمَّ
وَ عَجِّل فَرَجَ اَوْليائِكَ وَ اَرْدُدْ عَلَيْهِمْ مظالِمَهُمْ وَ اَظْهِر
بِالْحَقِّ قائِمَهُمْ... اللّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلي آبائِهِ وَاجْعَلْنَا
مِنْ صَحبِهِ وَ ابْعَثْنا فِي كَرَّتِهِ حَتّي نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ
اَعْوانِه؛ ِمفاتيح الجنان، اعمال ذيقعده، دعاي روز بيست و پنجم.
[47] . فَاَمّا
الْمُؤْمِنُونَ فَيُنْشَرونَ اِلَي قُرّاةِ اَعْيُنِهِمْ وَ اَمّا الفُجَّارُ
فَيُنْشَرونَ اِلَي خِزيِ اللهِ اِيّاهُمْ، اِنَّ اللهَ يَقولُ: (وَ
لَنُذيقنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْاَدْني دُونَ الْعَذابِ الْاَكْبَرِ )؛ محمد بن
حسن حر عاملي، الايقاظ من الهجعة، باب التاسع، ص272.
[48] . كنزالدقايق،
ج9، ص596: فصل اول (تعريف رجعت در اصطلاح) .
[49] . محمدباقر
مجلسي، بحارالانوار، ج53، ص64.
[50] . حجر: آيه 2 .
[51] . بحارالانوار،
ج53، ص64-65
[52]. ... اِنَّ
الرَّجْعَةُ لَيْسَتْ بعامَّة و هي خاصَّة، لا يَرجِع الاّ مَنْ مَحَض الايمانِ
مَحْضاً اَوْ مَحَضَ الشِركِ مَحْضاً ؛ همان، ص39 و 85؛ محمد بن حسن حر عاملي،
الايقاظ من الهجعة، باب 10، ص360.
[53] . مَا بَعَثَ
الله نَبِيّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ وَ هَلُمَّ جَرّاً وَ يَرْجِعُ اِلَي الدُّنْيَا
فَيَنْصُرُ رَسُولَ اللهِ وَ اَميرَالمُؤمنِينَ؛ بحارالانوار، ج53، ص62.
[54] . (إِنَّ
الَّذي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَر'ادُّكَ اِلي' مَعَادٍ )؛ آن كس كه قرآن را
بر تو فرض كرد، تو را به بازگشتگاهي برميگرداند. قصص: 85.
[55] . يَرْجَعُ
اِلَيْكُمْ نَبيُّكُمْ وَ اَمِيرُالْمُؤْمنينَ وَ الَْاَئِمَّةُ؛ بحارالانوار،
ج53، ص56.
[56] . ... حَتّي
يقومَ قائمُنَا اَهْلَ البيتِ، فَاِذا قام قائمُنَا بَعَثَهُمُ الله فَاقبَلوا
مَعَهُ يَلبّونَ زمراً زمرا ... ؛ كافي، ج3، ص131.
[57] . يَكُنّ مَعَ
القائم ثلاث عشرةٍ امرأةٍ قلت: و ما يصنع بهنَّ؟ قال: يُداوينَ الجرحي، وَ يقمنَ
عَلي المرضي، كما كانَ مع رسول اللهِ قلت: فسمّهنَّ لي. قال: القنوا بنت رشيد، و
أمّ أيمُن، و حبابة الوالبيّة، و سمّيةُ أمُ عمار بن ياسر، و زبيدة، و أمّ خالد
الأحمسيّه، و أمّ سعيد الحنفيّة، و صبانة الماشطة، و أمّ خالد الجهنيّة؛ طبري،
دلائل الامة، ص260.
[58] . رياحين
الشريعة، ج5، ص41، نقل از خصايص فاطمي.
[59] . بيان الائمة،
ج3، ص338.
[60] . رياحين
الشريعة، ج5، ص153؛ نجم الدين طبسي، چشماندازي از حكومت مهدي عجل الله تعالي فرجه
الشريف، ص76.
[61] . روزي مشغول
آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دست او افتاد و بياختيار گفت: «بسمالله». دختر
فرعون گفت: «آيا پدر مرا ميستايي؟» گفت: «نه؛ بلكه آن كسي را ستايش ميكنم كه پدر
تو را آفريده است و او را از بين خواهد برد». دختر فرعون، خبر را به پدرش رساند.
فرعون او را احضار كرد و به او گفت: «مگر به خدايي من اعتراف نداري؟» صيانه گفت:
«هرگز؛ من از خداي حقيقي دست نميكشم». فرعون دستور داد تنور مسي را برافروختند و
دستور داد همة بچههاي او را در حضورش در آتش انداختند. زماني كه خواستند بچة
شيرخوار او را از بغلش بگيرند، صيانه منقلب شده و خواست با زبان، از دين اظهار
بيزاري كند. كودك، به امر خدا، به سخن آمد و گفت: صبر كن اي مادر! كه تو بر حقي».
فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را نيز در آتش افكندند و خاكسترشان را در اين زمين
ريختند كه تا روز قيامت اين بوي خوش از اين زمين استشمام ميشود...». منهاج
الدموع، ص93.
[62] . نجمالدين
طبسي، چشماندازي از حكومت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، ص78.
[63]. رياحين
الشريعة، ج4، ص335.
[64] . محمدجواد
طبسي، زنان در حكومت امام زمان عجل الله تعالي فرجه الشريف، ص28؛ نجمالدين طبسي،
چشم اندازي از حكومت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، ص76؛ تاريخ طبري، ج2، ص7.
[65] . قاموس
الرجال، ج10، ص378.
[66] . واقدي،
مغازي، ج1، ص268.
[67] . نجم الدين
طبسي، چشم اندازي به حكومت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، ص77.
[68] . آيتالله
خويي، معجم رجال الحديث، ج14، ص 23، 108، 176.
[69] . مرحوم
مامقامي، تنقيح المقال، ج23، ص 75؛ كافي، ج2، ص 152.
[70] . همان، ص 402.
[71] . مامقامي،
تنقيح المقال، ج23، ص 75.
[72] . شيخ طوسي،
رجال، ص 361.
[73] . شيخ عباس
قمي، سفينة البحار، ج1، ص 522.
.........................................
.............................................
...............................................
........................................
..............................................
.................................
نظرات شما عزیزان:
|